مدح و مرثیۀ امام محمد باقر علیه السلام
هـمین که ذکـر احادیث قـال بـاقـر شد عجـین دل همه با کـردگـار غافـر شد یـگـانـه عـالـم دیـن پـیـمـبر ست بـاقـر عزیز حضرت زهرا و حیدرست باقر امـام پنجـم و باب النجـات انسان ست شفـیع محـشر پروردگار سبحـان ست اگـر چه اهـل دیـار رسـول اکـرم بود ولی دلش همه دم غرق حزن و ماتم بود مدینه در دل خود عالمی حکایت داشت مدینه آب و هوایش شمیم غربت داشت مدینه بـاغ دلـش را هـمیشه پرپر کرد صفـای آیـنـهاش را ز غـم مکـدّر کرد میان روضۀ حیرت مکرراً میسوخت همینکه چشم ترش رابه میخ در میدوخت ز داغ یاس نـبی غـرق بیقـراری بود هـوای دیـدۀ او دم بـه دم بـهـاری بـود شبی مصیبت مادر قرار از او میبرد شبـی ز مـاتـم سنگـین کـربـلا میمرد گـواه غربت و درد عـزیز زهـرا بود خودش زجمع اسیران روز غوغا بود به نیـزهای سر خـونین ماه لـشکر دید جـدا ز هم همه اعضای جسم اکبر دید مـیان صحـنـۀ گـودال بیحـیـا را دیـد لـبان تـشنـۀ فـرزنـد مـرتـضی را دیـد مقـابل نظـرش حـملهها ز هـر سو شد روانـه نـیـزۀ پـسـتی مـیـان پـهـلـو شد برای بیکـفن کـربـلا محـن میخـورد به پیش دیدۀ او چکمه بر دهن میخورد تـمام دار و نـدار حـرم به یغـما رفـت نوای اهل حرم تا به عرش اعلا رفت زمین ز خون ولی خـدا به جـوش آمد صدای نعل تر و تازهای به گوش آمد تنی ز کـیـنه لگـد مـال سُـم اسبـان شد کنار قـتلگهش خواهـرش پریـشان شد چه ظلمتی! که عدو اندر آن کشاکش کرد از این جنایت بد مادری زغم غش کرد زبعد حادثه همچون پدر هـراسان بود زشام و کرببلا دل غمین و گریان بود بـنـا به مـرثـیـۀ نـیـنـوا نـوایـی داشـت به یـاد کـربـبلا مجـلس عـزایی داشت خلاصه بیکـس و تنها امـام ما پَر زد به سـوی مـادر مـظـلـومـۀ ولا پـر زد کـنار جـد و پـدر در بقـیع مدفـون شد دراین مصیبت عظمی دل همه خون شد |